درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
زندگی پر از دروغ




امشب هیچی نمی تونم بگم

وقتی بین عشقو عقل داری در جا میزنی

معشوقت تو هوایی به سر میبره که تو  تو اون هوا مسموم میشی

سخته....

کاش خدا تو همین نزدیکیها بود

وقتی قدرتی واسه درک وجود نداره و تو فقط اب میشی

و از بین میری...



جمعه 15 دی 1391برچسب:, :: 1:40 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

خواستنی ترین چیز دنیا زمانی ارزش پیدا میکنه که

ببینی تو شرتت درد عجیبی رو حس میکنی!!!!!!!!!!

چه حس قشنگی تو تخمی ترین چیز دنیارو تو وبلاگت نوشتی

و تخماتیک ترین ادماء دنیا تخمی ترین نظر دنیارو واست میذارن....

همش همین بسه واسه امشب شاخ میشین......



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 21:52 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

باور کنید از صبح  که بلند میشم بارها شده تصمیم گرفتم امروزو ردیف باشمو شاد باشم

اما نمیشه از صبح دهنم گوهی میشه تا شب تگری میزنم بد بد

تلخ تلخ دیگه احساسی واسم باقی نمونده

ولی شما فعلا طفلید با همون چیزایی که تو سرتونه حال کنید

میدونید چرا گوسفند همش به بهو چه چه داره؟؟؟

چون به عمق فاجعه پی نبرده هنوز.... درست مثل شماهاهاهاهاهاها...

دست دوستم اندام عشقم تنیده بود...

زیاد دستو پا نزن تا بفهمی چی میگم من با باتلاق فرقی ندارم....

 

 



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 21:43 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

میدونید وقتی که دل ادم سنگ میشه از بس که روش مانور داده میشه

دیگه احساسات رخن بر میکننو میره از دلت

مشکل دقیقا میدونید چیه؟؟؟؟

اینکه من امشب نشستم دارم از درد می نویسم درست نقطه ی مقابل من

یه نفر داره میتینگ میزاره واسه فردا که مثلا شمال باشن یا هر قبرستون دیگه

اینجاست که اونی که بچه مایس به من میگه سیکتیر کن بابا

و تو که از منی میگی اه بسه دیگه یزره شیشو هشت باش بابا

حالا افتاد مطلب؟؟؟؟ این ماه حقوقمو گرفتم بعد می تونید بگید بابا

 

 

 



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 21:32 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

از اسپرم بودن لذت ببرید

همتون مریضید دهناتون بو کمپوت میده...



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 20:42 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

احساس می کنم شبیه به یه ماتادورم

چون یه مشت گاو دورو ورمن....



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 20:37 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

خرج میدیم دل چنتا خدا بی خبرو پر تر می کنیم فربه تر میشن

اما من دلم با دستای اون کودکی که تو این سرماء این شبا با

جای سرد سیلی پدرش رو صورتش روزگارو طی میکنه

بترسید از عذاب خدا بترسید.....

ما خاکسترای زیر پای خداهم نیستیم

بخندید به حرفام....



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 20:30 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

باور کنید سخت درک خیلی چیزا...

طرف چند میلیون به جون شما به جون عزیزم قسم جلو چشمام

خرج کرده که واسه همین اربعین خرج بده

دیشب تو اتوبان همت چقدر ادم بودن که داشتن ویفر میفروختن بچه 8 ساله

بچه 10 ساله گل میفروختن

تورو به همون امام حسین قسم به دستای بریده ی ابولفضل قسم

اون دنیا باید جواب بدین به فکر باشید...

خدا پاره پاره شد دلم....

 



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 20:21 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

از اینکه کسی ایستگاه دلممو ترک کنه اصلا ناراحت نمیشم

چون می دونستم از اولشم اومده مسافرت.....



سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, :: 20:19 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)

یه روزی احترامی بود بزرگو کوچیکی بود مرامی بود

نگا به عکس جوونای قدیم می کردی همه سیبیل کلفت

ابروها تو هم با یه غرور خاصی از فشن خشن برداشت ابرو بوتاکسو

پیرن صورتیو و و و که بهتر از من می دونید نبود خبری

اما الان باید کفاره بدی وقتی بیرونی..

یاد شهدا به خیر اونا مرد بودن مثل ما نامرد نبودن

پشت دستشون خنجرو قمه نبود یه جو معرفت بود

عشق بود ناموسی بودن سر میدادن رگ میدادن

رفتن این افتضاح ملیو ندیدن....

خدا فقط تو.....

چقدر ناله هام خنده داره وقتی ولویی رو تخت رو دوست دختره جیگرت....

 



یک شنبه 10 دی 1391برچسب:, :: 22:3 ::  نويسنده : حسین
نظرات (0)